لحظه های تلخ بی تو بودن... +B@S+

چـه اشـتـبـاه بـزرگـیسـت ؛ تلخ کردن زندگی خود بـرای کـسـی کـه در دوری مـا... شـیـریـن تـریـن لـحـظـات زنـدگی اش را سپری مـی کـنـد ... !!

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ازاین بهتر نمی شد...

 

زنده باشی قهرمان...ولی طفلک داوره از خجالت داره آب میشه؟؟؟

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چطور دلت آومد؟

 

 

چرا دنبالم میگردی؟ میدونی چند سال گذشته؟

میدونی این دل تنها

 تو خودش یادتو کشته

شنیدم این درو اون در میزنی منو ببینی

یه روزی تو ابرا بودی چی شده که رو زمینی

من هنوز یادم نرفته چه جوری ازم گذشتی

که چطور منو نخواستی همه قولهاتوشکستی

هی ازت پرسیدم اون روز که چطور میگذری از من 

تو به من خندیدی گفتی که نمیشناسمت اصلا

شنیدم هوای اشکات زده باز به قلب سنگت 

پر قطره های اشکه اون دو تا چشم قشنگت

حالا بعد این همه سال اومدی که چی ببینی 

من میخوام توی ابرا باشم حالا که تو رو زمینی

من هنوز یادم نرفته چه جوری ازم گذشتی

که چطور منو نخواستی همه قولها توو شکستی.


 


 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

دلم گرفته 
هوای تو رو کرده
نمیدونم کجا دنبالت بگردم 
نمیدونم چه جوری صدات کنم که بشنوی 
وقتی نیستی من اینجا تنها بی تو میمیرم و نفس ندارم
پس بیا و مال من باش عشقم من طاقت دوری تو رو ندارم دیگه بی تو نمیتونم .... 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 کاش هنوز تو بودی و صدای قطرات چشمانت

و نوازش دستی که مراببرد با خودبه فرا سوی خیال

کاش هنوز صدای نفس هایت بود

عزیزم تا حالا هیچ فکرش رو کردی که اگه برگردی چه خوب میشد ؟؟؟

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بدون شرح...

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تفاوت رو ببین؟؟؟

 

این دیگه آخرشه...

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 


چه درد بـزرگیست

تلخ کردن زندگیمان

برای کسی که دور از ما

شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری می کند... 

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 نـــــمی دانم چـــــــرا ؟!


این روزهــا 

در جــواب هرکه از حـــالم می پـــرسد 

تا می گویم .... " خـــــــــوبـــــــــــم "

چشمانــــــــم 

خـــــــیس می شـــــود 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

يه پدري , یه روبات دروغ سنج میخره که با شنیدن دروغ سیلی میزده تو گوش دروغگو
 

تصمیم میگیره سر شام امتحانش کنه

پدر: پسرم، امروز صبح کجا بودی؟

پسر: مدرسه بودم
روبات یه سیلی میزنه تو گوش پسره


پسر: دروغ گفتم، رفته بودم سینما 
پدر: کدوم فیلم ؟


پسر: داستان عروسکها
روبات یه سیلی دیگه میزنه تو گوش پسره 


پسر: یه فیلم ... بود

پدر: چی !!!؟

من وقتی همسن تو بودم
نمی دونستم ...چیه

روبات یه سیلی میزنه تو گوش پدره 

مادر: ببخشش عزیزم،هرچي باشه اون پسرته
 روبات یه سیلی میزنه تو گوش مادره.

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

هنوز دلتنگت هستم...

می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد

در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

هر وقت دلم هوای تو را کرد

عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند

دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند

پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند... 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 

غنچه ازخواب پرید

و گلی تازه به دنیا آمد.

خارخندید و به گل گفت سلام

…و جوابی نشنید؛

خار رنجید و هیچ نگفت؛

ساعتی چند گذشت

گل چه زیبا بود…

دست بی رحمی آمد نزدیک…

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

راه می روم روی برف هایی که از دیشب باریده است ...
اشک هایم صورتم را داغ می کند ...
خوبی برف این است که هر کس چهره ی سرخ مرا ببیند ، می گوید :
هوا بیرون خیلی سرد بود ؟؟

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

خدایا بشکن این آیینه هارا

 

که من از دیدن آیینه سیرم

 

مرا روی خوشی از زندگی نیست

 

ولی از زنده ماندن ناگزیرم

 

از آن روزی که دانستم سخن چیست

 

همه گفتند:این دختر چه زشت است

 

کدامین مرد اورا میپسندد؟

 

دریغا!دختری بی سرنوشت است

 

چو در آیینه بینم روی خود را

 

درآید از درم غم با سپاهی

 

سیه روزی نصیبم کردی اما

 

نبخشیدی مرا چشم سیاهی

 

به هرجا پانهم از شومی بخت

 

نگاه دلنوازی سوی من نیست

 

ازین دل ها که بخشیدی به مردم

 

یکی در حلقه ی گیسوی من نیست

 

مرا دل هست اما دلبری نیست

 

تنم دادی ولی جانم ندادی

 

به من حال پریشان دادی اما

 

سر زلف پریشانم ندادی

 

به هرجا ماهرویان رخ نمودند

 

نبودم توشه ای جز شرمساری

 

خزیدم گوشه ای سردر گریبان

 

به درگاه تو نالیدم به زاری

 

چو رخ پوشم ز بزم خوب رویان

 

همه گویند او مردم گریز است

 

نمیدانند زین درد گران بار

 

فضای سینه ی من ناله خیز است

 

به هرجا هم گناهم حلقه بستند

 

نگینش دختری ناز آفرین بود

 

زشرم روی نا زیبا در آن جمع

 

سر من لحظه ها بر آستین بود

 

چو مادر بیندم در خلوت غم

 

ز راه مهربانی مینوازد

 

ولی چشم غم آلودش گواه است

 

که از اندوه دختر میگدازد

 

خدایا بشکن این آیینه هارا

 

که من از دیدن آیینه سیرم

 

مرا روی خوشی از زندگی نیست

 

ولی از زنده ماندن ناگزیرم

 

خداوندا!خطا گفتم ببخشای

 

تو بر من سینه ای بی کینه دادی

 

مرا همراه رویی ناخوشایند

 

دلی روشن تر از آیینه دادی

 

مرا صورت پرستان خوار دارند

 

ولی سیرت پرستان میستایند

 

میان سیرت و صورت خدایا!

 

دل زیبا به از رخسار زیباست

 

به پاس سیرت زیبا کریما

 

دلم بر زشتی صورت شکیباست

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نفرت...

 

متضاد عشق نفرت نیست،

بی تفاوت بودن است.

گاهی اوقات لازم غرورت رو 

بشکنی و بش بگی دوستش داری،

دیوانه وار عاشق همین،ولی غرورت

اجازه نمیده بهش بگی.

غرورت رو بشکن،نزار کار از کار بگذره...

+B@S+

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خوشحال باش...

 

وقتی یک زن دیوانه وار با تو بحث می‌کند خوشحال باش..!

چون سکوت یک زن

نشانه پایان توست

پس دوست داشته باش...

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سلام...

 

 

 

  گیریم که سلام....                                  

به فرض که حالت را بپرسم!

 

سراغت را بگیرم..

 

 

بودنت را گدایی کنم..

 

 

 

 

چه فرقی میکند؟!

 

 

 

 

وقتی آنگونه هستی که

 

 

 

 

نباید باشی...

 

 

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

اخم می کنم

تا ببینی جدی شدم.

چرا اینگونه سراغم می آیی؟

من به تمنای گریه ات نیست،

که تا سال ها،

تا قرن ها،

تا پایان تلخی،

زیر این خاک سرد،

قصد خفتن کرده ام.

معرفتی مانده اگر

یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته،

برای من،

لبخند بزن ،لبخند !!

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

عشق خیلی ساده است،فقط باید بش اعتماد کنی.

تو ساده باور کن که سخت دوست دارم...

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد.

چرا باور نمی کنی که صادقانه عاشقتم و دیوانه وار عاشقتم +B@S+

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 روزگارم بد نیست غم كم میخورم


كم كه نه هر روز كمكم میخورم

عشق از من دورو پایم لنگ بود

غیمتش بسیار دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود

چند روز یست كه حالم بد نیست

حال ما از این و آن پرسید نیست

گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم

حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت

مازیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ماپنداشتیم

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عشق عمیق...

 

بعضی دوستیا


شوخی شوخی میان و جاگیر میشن توی دلت


تبدیل به یه عشق عمیق میشن


ته نشین میشن توی قلبت


ولی


تو سکوت میرن...طوری که فکرشم نمیکردی نه؟


خیلی سخته ... خیلی ... ، اما قشنگه


باید بلد باشی چطور با یه خاطره کنار بیای،وگرنه خیلی زود نابود میشی،

باور کن... پس سعی کن فراموشش کنی... +B@S+

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 16 اسفند 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

من و تو...

من و تو چه سخت به هم رسیدیم ... چه آسون از هم جدامون کردن ...

اوناکه تو رو ازم گرفتن ... ندونستن که چه کاری کردن ...

نمیدونستن که تو دنیای منی ...

نمیدونستن که هر شب توی رویای منی ...

دنیا نذاشت فدات بشم،فدات شم ...

زمونه نذاشت فدات بشم،فدات شم ...

برو  و  بدون بدون تو میمیرم ... +B@S+

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 15 اسفند 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سراغی از ما نگیری ...

 

سراغی از ما نگیری ...+B@S+... نپرسی که چه حالیم

عیبی نداره میدونم،باعث این جدایم ...

رفتم شاید که رفتنم فکرتو کمتر بکنه ...

نبودنم کنار تو حالتو بهتر بکنه ...

لج کردم با خودم آخه ... حست به من عالی نبود ...

احساس من فرق داشت با تو .... دوست داشتنم خالی نبود...

بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون...

چشام خیره به نوره چراغ تو خیابون...

خاطرات گذشته منو میکشه آروم...

چه حالی دارم امشب به یاد تو زیره بارون...

بازم دلم گرفته ه ه ه ه .......

چه حالی داریم امشب به یاد تو من و بارون...

باختن تو این بازی واسم اصلا مسلم شده بود...

سخت شده بود تحملش عشقت به من کم شده بود...

رفتم ولی قلبم هنوز هوا تو داره شب و روز...

من هنوزم عاشقتم به دل میگم بساز بسوز...

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: سه شنبه 15 اسفند 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آمدی چه زیبا...

 

 

فتم دوستت دارم .... چه صادقانه !

 

!گفتم دوستت دارم ...... چه صادقانه

پذیرفتی .... چه فریبانه !

آغوشم برایت باز شد .... چه ابلهانه!

با تو خوش بودم .... چه کودکانه !

همه چیزم شدی چه زود !

به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی ..... چه ناجوانمردانه !

نیازمندت شدم....چه حقیرانه !

واژه ی قریب خداحافظ به میان آمد .... چه بی رحمانه !

و من سوختم .... چه عاشقانه!

ولی ..... ولی هنوزم دوستت دارم ..... چه غریبانه !

 

 

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: سه شنبه 15 اسفند 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

اگه کسی می گه که برای تو می میره دروغ میگه!!!

حقیقت رو کسی میگه که برای تو زندگی می کنه... *+*

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ساده بودم...

 ساده بودم که تو را ساده تجسم کردم درد لبخـند تـو را بـا گریـه تبـسم کـردم.

ساده بودم که حرف های عاشقانه و قشنگت را باور کردم.

ساده بودم که دیوانه وار عاشقت بودم.

ساده بودم که گفتم برایت میمیرم.

نه...مشکل تو نیستی،اشکال از من بود که

عشقم پاک بود و قسم خوردم بعد از تو

به هیچ کس نگاه نکنم.

اما تو...خیلی بی رحمی.

اشتباه می کردم.

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را.

 

اما بدون فراموش شدنی نیسی

+B@S+

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

خدایا خواستم بگویم تنهایم اما نگاه خندانت مرا شرمگین

کرد چه کسی بهتر از تو; اما چه فایده که هیچ وقت

قدر نعمت های تو را نمی دانم.فقط زمانی که

در کارم گره ای هست به سراغ تو می آیم.

زمانی که مشکلم حل شد دوباره فراموشت

میکنم...؟؟؟

 

نویسنده: armin ׀ تاریخ: چهار شنبه 2 اسفند 1387برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام مخلص همه دوستای عزیز که از وبلاگ خدتون دیدن می کنید.امید وارم حالتون خوب باشه و از این وبلاگ لذت ببرید.منتظر نظرات شما دوستای خوبم هستم.متشکرم arminlovelypn@ymail.com


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , arminlovelypn.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM